ابو شعثاء يزيد فرزند زياد بن المهاجر (يا مهاصر) کندي بهدلي کوفي، مردي شريف و شجاع از دليران عرب که مهارت خاصي در تيراندازي داشت و از اصحاب سيد الشهداء (عليه السلام) بود. ابو شعثاء موقعي که اطلاع يافت حسين بن علي (عليه السلام) عازم عراق شده است، در روزهاي مهادنت از کوفه خارج مي‌گردد و قبل از اين که حربن يزيد رياحي با سيدالشهداء (عليه السلام) برخورد نمايد او به حضرت ملحق گشته بود و در کنار آن حضرت تا کربلا باقي ماند. ارباب مقاتل و مورخين و صاحب اعيان الشيعه نوشته‌اند چون مالک بن نسر کندي نامه‌ي عبيدالله ابن زياد را تسليم حربن يزيد رياحي کرد- و در نامه‌ي مذکور آمده بود که امام (عليه السلام) را زير فشار قرار دهند و به سمت صحراي بي آب و علف برانند و خود مالک کندي مأموريت اجراي حکم ابن زياد را داشت و ناظر بر حربن يزيد رياحي بود- ابو شعثاء کندي که آشنائي با مالک کندي داشت پيش آمد و بر او بانگ زد: چه آوردي؟ مالک کندي در پاسخ مي‌گويد که اطاعت از امر امامم نمودم و وفا به عهد بيعتم کردم. ابوشعثاء در پاسخ وي مي‌گويد که خدا را معصيبت نمودي که از امامت اطاعت کرده باشي و اين آيه‌ي شريفه را مي‌خواند: «و جعلناهم ائمة يدعون الي النار» و اين مي‌رساند که ابوشعثاء کندي در کنار امام (عليه السلام) بوده است. با وجودي که اين واقعه را طبري و صاحب اعيان الشيعه نقل نموده‌اند ولي هر دوي آنها در کيفيت پيوستن ابوشعثاء کندي به رکاب سيد الشهداء (عليه السلام) دچار تناقض گويي گشته‌اند و مي‌نويسند: موقعي که ابي عبدالله (عليه السلام) نداي «أما من مغيث يغيثنا لوجه الله؟ أمامن ذاب يذب عن حرم رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم)؟» سر دادند و شروط او از طرف عمربن سعد رد شد، ابوشعثاء که در بين لشکريان ابن سعد بود به ابي عبدالله (عليه السلام) ملحق گشت. ابومخنف به نقل از فضيل بن حديج کندي قول دوم را ثبت نموده است که در شب نهم محرم از لشکر ابن سعد جدا گشت و به امام حسين (عليه السلام) ملحق شد، ولي براساس منابع متعدد، قول اول صحيح‌تر است و ابوشعثاء در راه و قبل از حربن يزيد رياحي با سيدالشهداء ملاقات نمود و در کنار آن حضرت باقي ماند.
ابوشعثاء کندي در روز عاشورا بنا به رسم و عادت اصحاب پس از کسب اجازه از امام حسين (عليه السلام) به ميدان مبارزه و جنگ رفت و پس از مبارزه و جنگ دليرانه با لشکريان ابن سعد، اسب او زخمي گشت لذا از اسب پياده شد و در کنار ابي عبدالله الحسين (عليه السلام) روي زانوان خويش قرار گرفت و شروع به تيراندازي نمود و هر تيري را که رها مي‌کرد اين بيت را مي‌سرود:
انا ابن بهدله
فرسان العرجله
و امام (عليه السلام) از براي وي چنين دعا مي‌فرمود: «اللهم سدد رميه و اجعل ثوابه الجنة» تا اينکه تمام تيرهاي وي که تعداد آنها يکصد عدد بود تمام گشت. در بعضي از منابع آمده که فقط يک عدد آنها خطا رفت و در بعضي منابع پنج عدد آنها را ثبت نموده‌اند که خطا گشت. سپس بلند شد و شمشير خود را کشيد و شروع به جنگ کردن نمود و هجده تن از لشکريان ابن سعد را کشت و باز به سوي ابي عبدالله الحسن (عليه السلام) بازگشت و به امام عليه السلام عرض کرد يابن رسول الله آيا وفا نمودم؟ امام در جواب فرمودند بله تو قبل از من در بهشت خواهي بود. سپس شروع به جنگيدن نمود تا اينکه در بعدازظهر روز عاشوراي سنه‌ي 61ق به شهادت رسيد. خوارزمي شهادت وي را بعد از حنظلة بن اسعد عجلي شبامي ثبت نموده است و ابن شهر آشوب شهادت او را بعد از شهادت انيس ابن معقل اصبحي ذکر کرده است. قبر وي در مقبره‌ي دست جمعي شهداء واقع در حرم شريف حسيني در شرق و پايين پاي قبر مطهر ابي عبدالله (عليه السلام) است. نام وي در زيارت الناحيه آمده است «السلام علي يزيدبن زياد المظاهر الکندي....»
کتابنامه:
ابصار العين في انصار الحسين، 102، 103؛ انصارالحسين، 96، 97؛ اعيان الشيعه، 361/2؛ بحارالانوار، 72/45، 273/101، الطبري، 408/5، 445، 446؛ مشاهد العترة الطاهرة، 184، معجم البلدان، 309/4؛ مقتل الحسين، خوارزمي، 25/2؛ مناقب آل ابي طالب، 103/4؛ وسيله الدارين، 103-104.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391)، دائرة المعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول